خلاصه داستان: دختری مرموز در حال خواندن کتابی بود که هر روز در همان حالت نشسته بود. تا اینکه یک روز پسری که بعد از بازی از دوستش جدا شد سعی کرد به دختر سلام کند. پسر که کنجکاو بود دختر چه می خواند، پرسید: «در مورد چی می خوانی؟» با لبخند شیرین دختر پاسخ داد: «بیا کنارم بنشین تا به تو بگویم چه می خوانم». دختر یک داستان جنسی از کتابی که خوانده بود تعریف کرد. دختر بعد از خواندن آن گفت: خانه من همین نزدیکی است، میخواهی به خانه من بیایی؟
خلاصه داستان: در همان روز اول، تقریباً بلافاصله با راز میتسوکی و مینامی آشنا شدم. سپس در مورد ماهیرو، خواهر کوچکتر معلم کلاسیک کوجی هیناکو، و بهبود خیره کننده نمرات او شنیدم. سپس نشانه هایی از مانورهای در پشتی هیناکو را کشف کردم. اکنون بر عهده من است که این دانش آموزانی که قوانین را زیر پا می گذارند، بازپروری کنم.
خلاصه داستان: قهرمان داستان ما تاتسویا به عنوان یک مرد متعصب بازی های ویدیویی و در کل عادی زندگی می کرد. یک روز او به طور تصادفی به زیبایی پوست تیره ای برخورد کرد که سگ ها در یک کوچه به او حمله کردند... یک چیز به چیز دیگری منجر شد و او در نهایت با او زندگی کرد زیرا جایی برای رفتن نداشت... بدون هیچ چیزی از خودش، فقط می تواند راهی برای تشکر از محبتش در نظر بگیرید...
خلاصه داستان: داستان عشقی بین نی چان به نام سانا و برادر کوچکترش به نام یوشیهارو، از یوشیهارو شروع می شود که هر روز لباس زیر نی چان خود را که روی کاناپه می خوابد می بیند و شروع به هوس دیدن زیبایی بدن نی چان خود می کند.
خلاصه داستان: تحقیقات تتسویا در مورد یک هتل مجلل، لانه یاکوزا و یک فرقه عیاشی عجیب و غریب را تغییر می دهد. روی ملحفههای ابریشمی و صندلیهای مخملی، افراد ثروتمند و قدرتمند در اعمال جنسی چنان فاسد شرکت میکنند که تنها مشاهده آنها احتمالاً مرد را به یک هیولا تبدیل میکند. اما هدف واقعی این فرقه، پیمانی با انرژی های شیطانی است که می تواند تتسویا را به معنای واقعی کلمه به یک شیطان غیرانسانی تبدیل کند.
خلاصه داستان: یومی همسر ایده آلی است که هر مردی می تواند بخواهد. او زیبا، مهربان و دلسوز است. با این حال او از شوهرش رازی را پنهان می کند. جنبه دیگری از او وجود دارد که او از آن بی خبر است. او نگران است که شوهرش از راز تاریک او مطلع شود، اما در عین حال بدنش از هیجان و شادی لذت می برد. شوهرش سرانجام متوجه می شود و…
خلاصه داستان: یک محقق پزشکی زن در حال توسعه دارویی است که می تواند امکان تولید مثل یک زن یا مرد ناتوان را تقویت کند. اما دلیل واقعی این است که او هرمافرودیت (دو جنسه) است اما هر دو اندام جنسی او ناتوان هستند و قادر به تولید مثل نیستند. بنابراین او آن دارو را تولید می کند و دو نسخه می سازد، یکی آبی برای مردان و دیگری قرمز برای زنان. اما مانند هر داروی جدیدی که او باید ابتدا آن را امتحان کند، زمانی است که دستیاران پرستار او مفید واقع شدند و سپس او باید هر واکنش را در هر موضوع، از جمله خودش، تجزیه و تحلیل کند و انتظار نتایج جالبی را داشته باشد.
خلاصه داستان: یامانوبه اتسوکو یک گوینده خبر روباه و مجری برتر تلویزیون گل توکیو است. اتسوکو که ناامید است از یک هفته شلوغی، رتبه های داغ را جلب کند، خود را در ردیف اول یک بحران گروگان گیری در حال آشکار شدن قرار می دهد. اما با وجود اینکه دامسوکه در زمان اخراجش، دختر دانشجوی رئیسش را به گروگان گرفت، اما او بیش از آن ادم است که نمیتوان آن را دنبال کرد. اینجاست که اتسوکو وارد میشود. او دامسوکه را مجبور میکند تا در تلویزیون ملی با مایومی در تمام انواع اعمال جنسی گرافیکی شرکت کند. اما به نام رتبه بندی، آیا او مجبور خواهد شد که خودش وارد عمل شود؟