خلاصه داستان: او سالها با نگهبانی از خانه خود در انجام وظیفه خود پیگیر بوده است. با این حال بسیاری از شلخته های جدید به خانه او می روند و تهدید می کنند که ارث او را بگیرند.اولین هدف اصلی باید ازدواج دختر با خانواده به امید بردن ارث او باشد. باید با او برخورد کرد
خلاصه داستان: انگار یک دیو در درونش بیدار شد. قدرتی که در زندگی قبلی داشت به یکباره به او بازگشت.حالا برای بازگشت به دخترانی که او را تحقیر کردند تنها راهی که او می داند.
خلاصه داستان: یویی و کو بیش از آنچه که کسی به یاد داشته باشد با هم دوست دوران کودکی بوده است. وقتی بالغ شدند عاشق هم شدند. آنها نمی توانستند دست خود را از یکدیگر دور نگه دارند، تقریباً در هر مکان قابل تصور، از جمله در مدرسه، رابطه جنسی داشتند.متأسفانه برای آنها، مسئول دوربین های مدرسه تصمیم به سیاه نمایی از آنها گرفت.اکنون یوی چارهای جز اطاعت از معلمش ندارد وگرنه اجازه میدهد ویدیوها به صورت ویروسی پخش شوند. با این حال او کم کم به معلمش معتاد می شود.
خلاصه داستان: خواهرش پس از مشکلاتی که با شوهر شرورش داشت، به همراه کوچکترین فرزندش به خانه خانوادگی شان نقل مکان کرد. او عادت داشت که جوانانش را همه جا بیرون بگذارد و سرانجام یک شب در حالی که هر دو مست بودند، او حرکت خود را انجام داد.به نظر می رسد شوهرش باید کمی صبر کند تا بتواند بچه های دیگری داشته باشد!
خلاصه داستان: یک برنامه دولتی ویژه برای مقابله با کاهش نرخ زاد و ولد نژادهای نیمه انسانی که به دلیل کمبود اعضای مرد رنج می برند، معرفی شده است. از طریق یک به اصطلاح «سیستم کمک»، انسانهایی که بهطور تصادفی انتخاب میشوند باید با شرکای تعیینشده جفت شوند - اعم از جن، آژیر یا حتی اژدها.Iris Thea Eaderlindt، شاهزاده خانم الف که به خاطر ذهن باز و نگرش دوستانه اش نسبت به انسان ها شهرت دارد، به آکادمی متروپولیتن آرک منتقل می شود. به طور تصادفی معلم جدید او به عنوان شریک جفت گیری او انتخاب شده است. او که مضطرب و در عین حال مصمم به انجام وظیفه اش در تامین آینده نژادش است، شروع به شرکت در فعالیت های جنسی با او می کند. در کمال تعجب، آیریس متوجه میشود که اجداد شریک زندگیاش اورکها بودهاند که به دلیل قدرت جنسی خارقالعادهشان شناخته شدهاند.از آنجایی که تعداد بیشتری از دانشآموزان نیمهانسان به کلاس میپیوندند و از "کار جانبی" معلم خود مطلع میشوند، برای آیریس سختتر میشود که توجه همسرش را فقط به خود جلب کند.[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: یک دختر جوان زیبا، کوچک و معصوم که پشت مادر مجرد خود پنهان شده است. او یک زن حرفه ای است که دوست پسر ندارد و نگاهی مستقیم به زندگی دارد. آنها همسایه ای دارند که با فرارهای جنسی خود کاملاً آشکار است. او از او می خواهد که از انجام چنین رابطه جنسی بلند و نفرت انگیزی دست بردارد اما نمی تواند به خودش کمک کند تا بفهمد او چقدر برای خودش خوب است.
خلاصه داستان: موراماتای مهربان رازی را در خود دارد که هیچ کس در محل کارش نمی داند. به دنبال اشتباه دیگری که توسط زیردستانش کاجی مرتکب شد، آن دو از محل کار خارج می شوند تا یک شب بدون استرس را با نوشیدن مشروب سپری کنند. به دلیل اینکه سالن همیشگی آنها برای شب بسته است، به پیشنهاد موراماتا، این زوج اداری به آپارتمان او می روند.موراماتا در حالی که در خانه خود راحت است، "حماقت جوانی" خود را به کاجی نشان می دهد و آن دو متوجه لذت هایی می شوند که راز موراماتا در خود نهفته است. این دو که در شهوت پیچیده شده اند، به درک اینکه چقدر می توان از طریق اعتماد به نفس مشترک، یک ارتباط قدرتمند ایجاد کرد، نزدیک تر شد. آیا کاجی می تواند این اطلاعات طبقه بندی شده را بین آن دو نگه دارد، یا اینکه اخبار مانند آتش سوزی در اطراف دفتر پخش می شود؟[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: چگونه می تواند این "آموزش ویژه" در چنین موقعیت ساحلی زیبایی باشد؟ هیچ راهی وجود ندارد که این آموزش واقعی باشد.معلوم شد که آموزش از انواع زشت بوده است و چه راهی بهتر از لباس شنای کم حجم و گرمای شدید!
خلاصه داستان: یک زوج عاشق که به ازدواج فکر می کنند، تصمیم سختی در پیش دارند. آنها ممکن است مجبور شوند با پدر تومویا نقل مکان کنند.با این حال، این حتی شروع مشکل نیست، با حضور در خانه پدرش، کاناکو متوجه می شود که نه تنها پدرش را می شناسد... بلکه چندین بار با او خوابیده است.
خلاصه داستان: پس از یافتن یک مصنوع که به او اجازه می دهد بر ذهن دیگران تأثیر بگذارد، کاری را انجام می دهد که هر فرد منطقی دیگری انجام می دهد. از آن برای سرنگونی تاج با مجبور کردن همه زنان سلطنتی استفاده کنید تا بازیچه های او باشند.