خلاصه داستان: حتی با وجود اینکه به بدترین شکل به او خیانت کرده است... او هر کاری می کند تا همچنان از او محافظت کند... از جمله اینکه خودش را به یک معلم شاخدار می فروشد که او را تهدید به آزار می کند...
خلاصه داستان: ماساتو توسط خواهران شینجو، دو زن مسن که به عنوان معلم خصوصی او کار می کنند، مورد آزار و اذیت و آزار قرار می گیرد. او که از نظر جسمی و روحی از دو خواهر خسته شده است، از ساکیکو، صاحب یک باشگاه مرموز به نام «جنتیل دونا» کمک میگیرد. آن زن یک دستگاه کنترل ذهن به او میدهد که از آن برای انتقام از معلمانش استفاده میکند. ابتدا او سرینا را کنترل می کند و هنگامی که آزار جنسی او را تمام می کند، او را دستکاری می کند تا قربانی بعدی خود، خواهرش هارونا را به دام بیاندازد.
خلاصه داستان: سایوکو میامورا یک دانش آموز نمونه است که در بین همسالانش بسیار محبوب است و اغلب در محیط های اجتماعی مرکز توجه است. یک روز عصر، هنگامی که او شبانه به تنهایی به خانه راه میرود، اتو که احساساتی نسبت به او دارد، شاهد تعقیب او توسط گروهی از مردان است. علیرغم بی میلی اولیه اش برای مداخله، او شجاعت پیدا می کند تا بازوی او را بگیرد و او را از خطر نجات دهد. با این حال، با بررسی دقیق تر، متوجه می شود که این نسخه از Sayoko بسیار متفاوت از نسخه ای است که او از مدرسه می شناسد. این شخصیت جدید که به نام یوکو شناخته می شود، دارای رفتاری سرکش، دهان ناپسند و میل جنسی سیری ناپذیر است.
خلاصه داستان: آلیس کمی ترسو است، اما به خواهرش اعتماد دارد.او خود را جدا از او و در اتاقی ناآشنا می بیند...او از تنهایی در یک مکان ناآشنا بسیار احساس تنهایی می کند و به نظر می رسد که ممکن است خطرناک باشد ...
خلاصه داستان: سه دختر دیوانه ناناشی هستند، یک پسر عبوس سر کلاس! وسوسه های دختران "بی گناه" ناناشی را که هیچ مصونیتی در برابر دختران ندارد، در حالت سردرگمی و برانگیختگی قرار می دهد!
خلاصه داستان: او یک باکره است ... اما قصد داشت برای اولین بار در دانشگاه ... این فرصت او است! اما یک جورهایی او را نانا سنپای ... دختر از لیگ خود بیرون می کند!؟"من به دنبال یک دوست با مزایا هستم، می خواهم به محل خود برگردم؟"
خلاصه داستان: خواهر و برادرها هر بار با هم دعوا می کنند. آنها به قدری بد کنار می آیند که حتی در مقابل دوستان یکدیگر شروع به دعوا می کنند.یک روز، Ritsuki با عجله در باران به خانه می آید و در ورودی به Kyouya برخورد می کند. ریتسوکی عصبانی می شود، اما با دیدن بدن بدون پیراهن و خیس کیویا یخ می زند. بدن او عضلانی بود که ریتسوکی آن را دوست داشت. وقتی ریتسوکی متوجه شد که او به کیویا خیره شده است، سعی کرد به سرعت آنجا را ترک کند، اما با کیویا برخورد کرد و پایش پیچ خورد.کیویا با کمپرس و بانداژ وارد اتاق ریتسوکی می شود و با ورود به اتاق خواهرش برای اولین بار پس از چندین سال متوجه می شود که او از جنس مخالف است. کیویا سعی میکند قبل از پیچیدهتر شدن اوضاع، افکارش را از خود دور کند و اتاق را ترک کند، اما ریتسوکی از او میخواهد که او را ماساژ دهد. کیویا با اکراه تصمیم می گیرد به دلیل احساس گناه به خاطر آسیب رساندن به او به درخواست او عمل کند، اما در حین ماساژ دادن او متوجه این موضوع می شود... که بدن خواهرش همان چیزی است که او دوست دارد.