خلاصه داستان: یوری، یک زن متاهل، علیرغم نگرانی های شوهرش، در یک جلسه کلاسی شرکت می کند. در آنجا، او دوباره با دوست پسر سابقش تاتسوهیکو متحد می شود. در حالی که تاتسوهیکو همچنان به نوشیدن مشروب و علاقه عاشقانه به یوری ادامه می دهد، به دلیل رفتار بی دقت و عدم کنترل الکل او نگران حال او است. یوری علیرغم نگرانیاش، وقتی احساس ناراحتی میکند او را تا دستشویی همراهی میکند، اما تاتسوهیکو از فرصت استفاده میکند و سعی میکند او را اغوا کند. تاتسوهیکو وانمود می کرد که مست است و با یوری تنهاست.
خلاصه داستان: زمان تعطیلات در جزیره کویری است! من نمی توانم صبر کنم تا آنجا در ساحل بروم!
این جزیره بسیار ارزان بود، بنابراین امیدوارم اتفاق بدی رخ ندهد...
خلاصه داستان: حتی با وجود اینکه به بدترین شکل به او خیانت کرده است... او هر کاری می کند تا همچنان از او محافظت کند... از جمله اینکه خودش را به یک معلم شاخدار می فروشد که او را تهدید به آزار می کند...
خلاصه داستان: ماساتو توسط خواهران شینجو، دو زن مسن که به عنوان معلم خصوصی او کار می کنند، مورد آزار و اذیت و آزار قرار می گیرد. او که از نظر جسمی و روحی از دو خواهر خسته شده است، از ساکیکو، صاحب یک باشگاه مرموز به نام «جنتیل دونا» کمک میگیرد. آن زن یک دستگاه کنترل ذهن به او میدهد که از آن برای انتقام از معلمانش استفاده میکند. ابتدا او سرینا را کنترل می کند و هنگامی که آزار جنسی او را تمام می کند، او را دستکاری می کند تا قربانی بعدی خود، خواهرش هارونا را به دام بیاندازد.
خلاصه داستان: سایوکو میامورا یک دانش آموز نمونه است که در بین همسالانش بسیار محبوب است و اغلب در محیط های اجتماعی مرکز توجه است. یک روز عصر، هنگامی که او شبانه به تنهایی به خانه راه میرود، اتو که احساساتی نسبت به او دارد، شاهد تعقیب او توسط گروهی از مردان است. علیرغم بی میلی اولیه اش برای مداخله، او شجاعت پیدا می کند تا بازوی او را بگیرد و او را از خطر نجات دهد. با این حال، با بررسی دقیق تر، متوجه می شود که این نسخه از Sayoko بسیار متفاوت از نسخه ای است که او از مدرسه می شناسد. این شخصیت جدید که به نام یوکو شناخته می شود، دارای رفتاری سرکش، دهان ناپسند و میل جنسی سیری ناپذیر است.
خلاصه داستان: آلیس کمی ترسو است، اما به خواهرش اعتماد دارد.
او خود را جدا از او و در اتاقی ناآشنا می بیند...
او از تنهایی در یک مکان ناآشنا بسیار احساس تنهایی می کند و به نظر می رسد که ممکن است خطرناک باشد ...
خلاصه داستان: سه دختر دیوانه ناناشی هستند، یک پسر عبوس سر کلاس! وسوسه های دختران "بی گناه" ناناشی را که هیچ مصونیتی در برابر دختران ندارد، در حالت سردرگمی و برانگیختگی قرار می دهد!
خلاصه داستان: او یک باکره است ... اما قصد داشت برای اولین بار در دانشگاه ... این فرصت او است! اما یک جورهایی او را نانا سنپای ... دختر از لیگ خود بیرون می کند!؟
"من به دنبال یک دوست با مزایا هستم، می خواهم به محل خود برگردم؟"