خلاصه داستان: قهرمان داستان ما یک پزشک تازه فارغ التحصیل است که در دوران مدرسه به عنوان کارآموز او با سالمندش دوباره متحد شد. تنها کاری که او تا به حال انجام داده است این است که او را تعقیب کند، همانطور که او پیشرفت کرد، حتی شروع به تمرین خودش کرد. همه چیز در این بیمارستان چه خواهد شد؟
خلاصه داستان: آندو آینا دختری فعال است که دوست دارد معلم اتاق خانه اش، تاناکا را مسخره کند. آینه از او می پرسد که آیا او یک روز باکره است و او تصمیم می گیرد باکره او را بگیرد. و به این ترتیب، او توسط دختری که بسیار کوچکتر از او است گرفته می شود…
خلاصه داستان: شونتارو یک معتاد متوسط به پورن دبیرستان است. تمایلات جنسی او به سمت خواهران کوچکترش معطوف می شود که او عمیقاً آنها را به گونه ای می ستاید که هیچ برادر بزرگتری نباید آن را دوست داشته باشد. او حتی به دزدیدن لباسهای زیرشان متوسل میشود و خودش را به آن راضی میکند، که بهخاطر آن عمیقاً او را تحقیر میکنند. تنها آرزوی او داشتن یک خواهر بزرگتر دلسوز و مهربان است که کاملاً برعکس خواهر و برادرهای پست او باشد.
پس از یکی از این جلسات با شلوار زنان جوان، شونتارو یک بازی ویدئویی مرموز جدید را در رایانه خود می بیند. اگرچه او هرگز به یاد نمی آورد که آن را دانلود کرده باشد، عنوان "تجربه هفته ای خواهر بزرگتر" بیش از حد جذاب به نظر می رسد که نمی توان آن را منتقل کرد. در حالی که بازی به ظاهر شروع نمی شود، روز بعد او خود را به اندازه یک بچه 11 ساله کوچک می بیند.
هنگامی که خواهرانش او را کشف می کنند، او خود را به عنوان دوست اینترنتی شونتارو Koharu معرفی می کند - و دختران بلافاصله به خاطر ظاهر دوست داشتنی و معصوم او سر به پا می شوند. کوهارو به سرعت از این موقعیت سوء استفاده می کند و خود را تحت مراقبت مهربانانه خواهران غافل و بزرگتر خود قرار می دهد.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: کورودا کوتارو مدیر تیم چوگان دختران است. او یک روز به طور تصادفی داخل رختکن است و دخترها او را پیدا می کنند، او را می بندند و مجبورش می کنند که پایانش دهد. او همچنین کلید اتاق باشگاه را گم می کند. او همه چیز را پشت سر می گذارد، حتی موانعی که در جستجوی کلید وجود دارد، و در نهایت توسط کیسه ماتوری که یکی از لباس های زیر دختر را در دست دارد دیده می شود. کیسه بسیار خوشحال به نظر می رسد که کورودا را مجبور می کند به گوشه ای برود و شلوارش را در می آورد.
خلاصه داستان: ساکورامیا سایا و هیناتا توسط کلوپ عکاسی مورد تجاوز قرار گرفتند و هر بار از آنها فیلم گرفته شد. آنها نمی توانند سرنوشت خود را بپذیرند زیرا همه افراد اطراف خود را به جان می خرند. تقدیر که همه جا پرواز می کند، هر سوراخ آنها برای تمام شب پر می شود تا زمانی که از هوش می روند.
خلاصه داستان: نگهداری باید هر روز انجام شود تا تمایلات جنسی او منفجر نشود. "آه بکش... کاش میتوانستم واقعاً کاری را که روی صفحهام میبینم با کسی انجام دهم..." او چارهای جز آه کشیدن ندارد زیرا شهوتش فقط در حالی افزایش مییابد که چهرههای چند دختر را تصور میکند.
همکلاسی او، و همکلاسی بالاتر او، که همچنین از او به عنوان نماد جنسی در حال راه رفتن یاد می شود و بخشی از همان کمیته است. آه دیگری می کشد. اما آن روزها به پایان می رسد که یک روز از او می پرسند: «می خواهی با من کارهای ناپسند انجام دهی؟
خلاصه داستان: من بعد از مدتی به خانه می روم فقط برای اینکه باهاش دعوا کنم. شلخته خواهر برنزه من، مگومی، شلوارش را به صورتم میچسباند که مرا اذیت میکند... و خواهر بیگناهم، ایا، در حالی که بیدمشکش را به صورتم میچسباند، مرا آرام میکند... این همه متلک مرا به مرزم میرساند. ..
خلاصه داستان: آکان به خاطر آوردن یک مجله کثیف با خود به مدرسه به اوکازاکی بد می کند. در راه خانه، او نمی تواند به یاد بیاورد و عصبانی شود که چگونه اوکازاکی صفحه ای از مجله کثیف را به او نشان داد... او با کتک زدن او انتقامش را گرفت، اما هنوز ناراضی است. انگار کسی به او می خندد، یک مجله کثیف جلوی پایش ظاهر می شود. او نمی تواند به آن کشیده شود و نگاهی بیندازد. با انجام این کار، چیزی در درون او تغییر می کند و او کاری غیر منتظره انجام می دهد…
خلاصه داستان: یوجی انوموتو پس از فوت والدینش سالها پیش در خانواده دوستان دوران کودکیاش یونا و نینا تسوباکیهارا و مادرشان میرا پذیرفته شد. او اکنون در دبیرستان و با نام Yuuji Tsubakihara شناخته می شود، به عنوان یک جفت دوقلو ناز و یک زن مسن زیبا زیر یک سقف زندگی می کند. اگرچه یونا خجالتی و محجوب و نینا با استعداد و با استعداد خانواده او هستند، یووجی پس از مشاهده اینکه یونا اعتراف خود را رد می کند تسلیم خواسته هایش می شود. اما وقتی یووجی و یونا بالاخره عشق مادام العمر خود را به پایان رساندند، آیا نینا و میرا می توانند بیکار بایستند؟
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: یوشیزا کائده دانش آموز کاملی است که هر روز قبل از رفتن به کلاس به گیاهان آب می دهد و به نگهبان سلام می کند. نگهبان امنیتی، هیراگی، با عکس هایی که هر روز مخفیانه از او گرفته می شود، خودارضایی می کند. او یک دوست پسر دارد که ورزش می کند و یک دوست صمیمی به نام نیشینو یوکو. یک روز او یوکو را دید که با کارکنان امنیتی جدید، کوسودا، رابطه جنسی خشن داشت. وقتی کوسودا به پشت سرش میرود و او را میگیرد، در شوک میایستد…