خلاصه داستان: ارین مزدوری است که زمانی در آستانه مرگ بود، اما توسط شب روح یک روح شمشیر نجات یافت. از آن به بعد آنها با هم سفر می کنند، این داستان این دو است.
خلاصه داستان: شونتارو یک معتاد متوسط به پورن دبیرستان است. تمایلات جنسی او به سمت خواهران کوچکترش معطوف می شود که او عمیقاً آنها را به گونه ای می ستاید که هیچ برادر بزرگتری نباید آن را دوست داشته باشد. او حتی به دزدیدن لباسهای زیرشان متوسل میشود و خودش را به آن راضی میکند، که بهخاطر آن عمیقاً او را تحقیر میکنند. تنها آرزوی او داشتن یک خواهر بزرگتر دلسوز و مهربان است که کاملاً برعکس خواهر و برادرهای پست او باشد.
پس از یکی از این جلسات با شلوار زنان جوان، شونتارو یک بازی ویدئویی مرموز جدید را در رایانه خود می بیند. اگرچه او هرگز به یاد نمی آورد که آن را دانلود کرده باشد، عنوان "تجربه هفته ای خواهر بزرگتر" بیش از حد جذاب به نظر می رسد که نمی توان آن را منتقل کرد. در حالی که بازی به ظاهر شروع نمی شود، روز بعد او خود را به اندازه یک بچه 11 ساله کوچک می بیند.
هنگامی که خواهرانش او را کشف می کنند، او خود را به عنوان دوست اینترنتی شونتارو Koharu معرفی می کند - و دختران بلافاصله به خاطر ظاهر دوست داشتنی و معصوم او سر به پا می شوند. کوهارو به سرعت از این موقعیت سوء استفاده می کند و خود را تحت مراقبت مهربانانه خواهران غافل و بزرگتر خود قرار می دهد.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: او با نفرین سینه های بزرگی به دنیا آمد که بدون توجه به هر اتفاقی دائماً شیر می خورند و همیشه نسبت به آنها احساس ناامنی می کرد... تا اینکه با همکلاسی خاصی آشنا شد که برای مشکلش برنامه هایی در سر داشت.
خلاصه داستان: هیچ چیز خاصی در مورد تاکاشی کومیا وجود ندارد، به جز نامادری و خواهر ناتنی روسی فوق العاده داغ او. خانواده کومیا اکنون مملو از زنان شهوتپسند و شهوانی است: یوریا، نامادری شهوتپسند او با گذشتهای از مدلینگ، آنا، خواهر بزرگتر کوشا اما سرکوبشدهاش و رینا، خواهر کوچکتر وحشی اما پنهانی مازوخیست او. تاکاشی پس از اینکه متوجه شد زندگی مخفی آنها پر از بازی های شیطنت آمیز و سکس آخر شب با غریبه ها است، به باج گیری متوسل می شود. حالا او مصمم است با جلب رضایت همه زنان شلخته ساکن خانه اش، حتی پس از بازگشت پدر به خانه، پیوندهای خانوادگی را تقویت کند.
خلاصه داستان: خواهرش پس از مشکلاتی که با شوهر شرورش داشت، به همراه کوچکترین فرزندش به خانه خانوادگی شان نقل مکان کرد. او عادت داشت که جوانانش را همه جا بیرون بگذارد و سرانجام یک شب در حالی که هر دو مست بودند، او حرکت خود را انجام داد.
به نظر می رسد شوهرش باید کمی صبر کند تا بتواند بچه های دیگری داشته باشد!
خلاصه داستان: میوکی سعی می کند بهترین مادری باشد که می تواند برای پسرش باشد، او هر روز سعی می کند نمونه درخشان یک مادر خوب برای پسرش یوتاکا باشد. یوتاکا دوستی به نام ماساتو دارد که تصور یک مامان خوب را در سر ندارد و یک روز او را به حرکت در می آورد...
بردن او به خانه در آشپزخانه، حمام، و حتی در حالی که پسرش دقیقاً در کنار آنها خوابیده است، او را مال خودش میداند... تا اینکه یک روز او را میبندند و چشمبند را میبندند و پس از برداشتن چشمبند او، از دیدن اینکه پسرش با او رابطه جنسی دارد شوکه شد! چه جور مادر وحشتناکی شده...؟
خلاصه داستان: آلیس کمی ترسو است، اما به خواهرش اعتماد دارد.
او خود را جدا از او و در اتاقی ناآشنا می بیند...
او از تنهایی در یک مکان ناآشنا بسیار احساس تنهایی می کند و به نظر می رسد که ممکن است خطرناک باشد ...
خلاصه داستان: خواهر و برادرها هر بار با هم دعوا می کنند. آنها به قدری بد کنار می آیند که حتی در مقابل دوستان یکدیگر شروع به دعوا می کنند.
یک روز، Ritsuki با عجله در باران به خانه می آید و در ورودی به Kyouya برخورد می کند. ریتسوکی عصبانی می شود، اما با دیدن بدن بدون پیراهن و خیس کیویا یخ می زند. بدن او عضلانی بود که ریتسوکی آن را دوست داشت. وقتی ریتسوکی متوجه شد که او به کیویا خیره شده است، سعی کرد به سرعت آنجا را ترک کند، اما با کیویا برخورد کرد و پایش پیچ خورد.
کیویا با کمپرس و بانداژ وارد اتاق ریتسوکی می شود و با ورود به اتاق خواهرش برای اولین بار پس از چندین سال متوجه می شود که او از جنس مخالف است. کیویا سعی میکند قبل از پیچیدهتر شدن اوضاع، افکارش را از خود دور کند و اتاق را ترک کند، اما ریتسوکی از او میخواهد که او را ماساژ دهد. کیویا با اکراه تصمیم می گیرد به دلیل احساس گناه به خاطر آسیب رساندن به او به درخواست او عمل کند، اما در حین ماساژ دادن او متوجه این موضوع می شود... که بدن خواهرش همان چیزی است که او دوست دارد.
خلاصه داستان: قسمت 1: یک همسر ناگهان با یک شعله قدیمی روبرو می شود و به نظر نمی رسد به خودش کمک کند.
قسمت 2: در حالی که شوهرش در یک سفر کاری طولانی دور است، تنها مردی که در خانه باقی مانده است که می تواند خودش را با آن راضی کند، پسرش است... و شاید دوستش.
خلاصه داستان: ساکورامیا سایا و هیناتا توسط کلوپ عکاسی مورد تجاوز قرار گرفتند و هر بار از آنها فیلم گرفته شد. آنها نمی توانند سرنوشت خود را بپذیرند زیرا همه افراد اطراف خود را به جان می خرند. تقدیر که همه جا پرواز می کند، هر سوراخ آنها برای تمام شب پر می شود تا زمانی که از هوش می روند.