خلاصه داستان: یویی و کو بیش از آنچه که کسی به یاد داشته باشد با هم دوست دوران کودکی بوده است. وقتی بالغ شدند عاشق هم شدند. آنها نمی توانستند دست خود را از یکدیگر دور نگه دارند، تقریباً در هر مکان قابل تصور، از جمله در مدرسه، رابطه جنسی داشتند.متأسفانه برای آنها، مسئول دوربین های مدرسه تصمیم به سیاه نمایی از آنها گرفت.اکنون یوی چارهای جز اطاعت از معلمش ندارد وگرنه اجازه میدهد ویدیوها به صورت ویروسی پخش شوند. با این حال او کم کم به معلمش معتاد می شود.
خلاصه داستان: حتی با وجود اینکه به بدترین شکل به او خیانت کرده است... او هر کاری می کند تا همچنان از او محافظت کند... از جمله اینکه خودش را به یک معلم شاخدار می فروشد که او را تهدید به آزار می کند...
خلاصه داستان: پس از یک تصادف اتومبیل که جان پدر و مادرش را می گیرد، تپه آریما توسط پدربزرگش گرفته می شود و به دنیای ثروتمندان و نخبگان معرفی می شود. در مقایسه با تربیت متواضعانه اش، سبک زندگی مجلل ایشین آریما نوجوان جوان را شگفت زده و مبهوت می کند. انتظار می رود در ازای این مهمان نوازی مهربان، تپه ای با جایگزینی پدربزرگش به عنوان رئیس کمباین مالی آریما، به کسب و کار خانوادگی ادامه دهد و برای آماده سازی او برای این مسئولیت ها، در یک دبیرستان محترم ثبت نام کند. تپه همراه با وضعیت مشهور و ثروتمندی که اخیراً به دست آورده، از ازدواجی با سیلویا ون هوسن به همان اندازه مرفه مطلع می شود، بنابراین، فرارهای هیجان انگیز زندگی جدید خود را آغاز می کند!
خلاصه داستان: ماساتو توسط خواهران شینجو، دو زن مسن که به عنوان معلم خصوصی او کار می کنند، مورد آزار و اذیت و آزار قرار می گیرد. او که از نظر جسمی و روحی از دو خواهر خسته شده است، از ساکیکو، صاحب یک باشگاه مرموز به نام «جنتیل دونا» کمک میگیرد. آن زن یک دستگاه کنترل ذهن به او میدهد که از آن برای انتقام از معلمانش استفاده میکند. ابتدا او سرینا را کنترل می کند و هنگامی که آزار جنسی او را تمام می کند، او را دستکاری می کند تا قربانی بعدی خود، خواهرش هارونا را به دام بیاندازد.
خلاصه داستان: میوکی سعی می کند بهترین مادری باشد که می تواند برای پسرش باشد، او هر روز سعی می کند نمونه درخشان یک مادر خوب برای پسرش یوتاکا باشد. یوتاکا دوستی به نام ماساتو دارد که تصور یک مامان خوب را در سر ندارد و یک روز او را به حرکت در می آورد...بردن او به خانه در آشپزخانه، حمام، و حتی در حالی که پسرش دقیقاً در کنار آنها خوابیده است، او را مال خودش میداند... تا اینکه یک روز او را میبندند و چشمبند را میبندند و پس از برداشتن چشمبند او، از دیدن اینکه پسرش با او رابطه جنسی دارد شوکه شد! چه جور مادر وحشتناکی شده...؟
خلاصه داستان: معلم ماریکا که شوهرش یوتو را به خاطر شغلش ترک می کند، مجبور می شود با شاگردش یوکی رابطه جنسی داشته باشد. خونسردی او هنوز همه جا را فرا گرفته است، روز بعد ناظر ساختمان، تورائو، او را صدا می زند. تورائو با استفاده از عکسی از بوسیدن آنها به عنوان باج خواهی، یک روز کامل با بدن ماریکا سرگرم می شود. یوکی با دیدن اینکه ماریکا بدون اطلاع کسی از کارش خارج شد، نگران او شد و به محل او رفت، اما متوجه شد که دو نفر لعنتی هستند. شوهر ماریکا، یوتو، که شروع به مشکوک شدن به همسرش می کند، توسط همسالانش دعوت می شود تا پیدا کند…
خلاصه داستان: کائوری، آس باشگاه تنیس، فقط به دیدن جوانی رفت که اخیراً به باشگاه تنیس نیامده است... اگرچه او نگران دوست پسرش، ماسایا بود، اما کائوری به اتاق جوان خود، آمی هدایت شد. و چیزی که دید این بود...امی که ابزار مردی را در دهانش نگه داشته است.
خلاصه داستان: ساکورامیا سایا و هیناتا توسط کلوپ عکاسی مورد تجاوز قرار گرفتند و هر بار از آنها فیلم گرفته شد. آنها نمی توانند سرنوشت خود را بپذیرند زیرا همه افراد اطراف خود را به جان می خرند. تقدیر که همه جا پرواز می کند، هر سوراخ آنها برای تمام شب پر می شود تا زمانی که از هوش می روند.
خلاصه داستان: ویروس کشنده ای که با خوردن مایع منی درمان می شود؟! به نظر می رسد یک رویا به حقیقت پیوست .... اما وقتی فقط یک مرد در کل جزیره وجود دارد و 4 دختر باید از آنها مراقبت کنند ... شروع به تلفات می کند.