خلاصه داستان: یکی از 4 ارباب شیطان در بیابان ظاهر شده است، آیا نیروهای تازه بیدار شده و قدرت ترکیبی قهرمانان برای شکست آنها کافی است؟ یا بار دیگر تسلیم شهوت خواهند شد؟او که زمانی یک شوالیه قدرتمند بود، اکنون به بازیچه مردان شهوانی و شیاطین تبدیل شده است. یقه برده ای که به گردن او چسبانده شده است او را از مخالفت با دستورات اربابش باز می دارد…
خلاصه داستان: یک مجتمع آپارتمانی که فقط مملو از زنانی است که به شدت می خواهند این کار را انجام دهند!
چطوری میخوای همچین جایی بکوبی!؟؟ به این دلیل است که آداب و رسوم انحرافی در این فاحشه خانه موقت انجام می شود.
مشتریان مرد در حالی که شوهرانشان بیرون از خانه هستند، از کتک زدن این زنان خانه دار خسته می شوند.
خلاصه داستان: ما در دورانی گذشته هستیم که کسانی که در سایه ها کمین کرده بودند و مأموریت های جاسوسی و ترور را انجام می دادند، شینوبی ها، قدرت را در دست داشتند. یک نینجا زن، کونویچی به نام آجیسای، در حال بررسی یک سری ناپدید شدن های مرموز بود. او خوب کار می کرد تا اینکه به یک عمارت نفوذ کرد، جایی که پس از انجام یک اشتباه کوچک دستگیر شد. او فکر کرد: "اوه نه، من باید به نحوی فرار کنم." در حالی که حواسش توسط یک ماده مقوی تقویت شده است، او با استفاده از ابزارهای مختلف مورد شکنجه ها و لذت های جنسی قرار می گیرد. لذتی جسمانی که او تمایلی به آن ندارد، برای خشنود ساختن مردان، بر روی بدن او که به آرامی آموزش دیده نقش می بندد. با این حال، جهنم او ادامه دارد. نینجا آجیسایی آموزش دیده چقدر می تواند تحمل کند؟ کونویچی، که با وجود این وضعیت، بیانش بی حرکت باقی می ماند، شروع به از دست دادن کنترل بدن خود می کند. حتی به عنوان یک نینجا، او نمی تواند از ابتدایی ترین میل زنانه خود، یعنی لذت نفوذ شدن فرار کند.
خلاصه داستان: دانستان در مورد کسی هست که به دلیل قلدری در تعامل با زنان مشکل دارد، او آرزو داشته که گذشته برگرده تا دوباره دوران جوانی خودش را بسازد و ...
خلاصه داستان: شینونومی سان، سردبیر من، سخت کوش و مهربان است و اغلب برای مراقبت از همه چیز فراتر می رود. با وجود اینکه میدانم نباید به شکل جنسی به او نگاه کنم، نمیتوانم خودداری کنم از خیالپردازیهای شهوانی. در حین دوش گرفتن شروع به خودارضایی می کنم در حالی که در مورد او خیال پردازی می کنم و وقتی شروع به انزال کردم شینونوم سان کاملاً اسپری منی جلوی من بود. رابطه من با یک ویراستار سکسی که عینک میزند اینگونه آغاز میشود.