خلاصه داستان: ما در دورانی گذشته هستیم که کسانی که در سایه ها کمین کرده بودند و مأموریت های جاسوسی و ترور را انجام می دادند، شینوبی ها، قدرت را در دست داشتند. یک نینجا زن، کونویچی به نام آجیسای، در حال بررسی یک سری ناپدید شدن های مرموز بود. او خوب کار می کرد تا اینکه به یک عمارت نفوذ کرد، جایی که پس از انجام یک اشتباه کوچک دستگیر شد. او فکر کرد: "اوه نه، من باید به نحوی فرار کنم." در حالی که حواسش توسط یک ماده مقوی تقویت شده است، او با استفاده از ابزارهای مختلف مورد شکنجه ها و لذت های جنسی قرار می گیرد. لذتی جسمانی که او تمایلی به آن ندارد، برای خشنود ساختن مردان، بر روی بدن او که به آرامی آموزش دیده نقش می بندد. با این حال، جهنم او ادامه دارد. نینجا آجیسایی آموزش دیده چقدر می تواند تحمل کند؟ کونویچی، که با وجود این وضعیت، بیانش بی حرکت باقی می ماند، شروع به از دست دادن کنترل بدن خود می کند. حتی به عنوان یک نینجا، او نمی تواند از ابتدایی ترین میل زنانه خود، یعنی لذت نفوذ شدن فرار کند.
خلاصه داستان: دانستان در مورد کسی هست که به دلیل قلدری در تعامل با زنان مشکل دارد، او آرزو داشته که گذشته برگرده تا دوباره دوران جوانی خودش را بسازد و ...
خلاصه داستان: شینونومی سان، سردبیر من، سخت کوش و مهربان است و اغلب برای مراقبت از همه چیز فراتر می رود. با وجود اینکه میدانم نباید به شکل جنسی به او نگاه کنم، نمیتوانم خودداری کنم از خیالپردازیهای شهوانی. در حین دوش گرفتن شروع به خودارضایی می کنم در حالی که در مورد او خیال پردازی می کنم و وقتی شروع به انزال کردم شینونوم سان کاملاً اسپری منی جلوی من بود. رابطه من با یک ویراستار سکسی که عینک میزند اینگونه آغاز میشود.
خلاصه داستان: خانواده اشرافی و سرشناس روریکاوا برشکست شده ... تسوباکی، دختر خاندان روریکاوا، دختری زیبا با بالاترین جذبه، توسط لرد پویمن، یک اشراف زاده قدرتمند، خریده میشود تا زندگی جدیدی را آغاز کند. با این حال، او خدمتکار شخصی لرد می شود. تسوباکی با قاطعیت عمل می کند تا غرور اشرافی خود را حتی در شرایطی که اجازه نافرمانی ندارد، از دست ندهد، اما ذهن و بدن او به دلیل "آموزش خدمتکاری" منحرفانه استادش کاملاً سرخورده و آلوده میشود. همچنین تعرّض ناخواسته و بی رحمانه ای برای تبدیل شدن به یک خدمتکار کامل بر او تحمیل میگردد.
خلاصه داستان: یک ماه است که این ... چیز ... شروع به زندگی در اتاق من کرده است. من واقعاً تا الان به آن عادت کرده ام ... اما یک مشکل وجود دارد.
انگار عاشقانه به من علاقه داره...