خلاصه داستان: با اینکه مدام تو خونه خودارضایی می کنم ولی بازم احساس شاخ شدن ندارم...اما این خدمات چیه؟
"تحویل خروس"... این واقعا نمی تواند کار کند.. درست است؟
خلاصه داستان: کورودا کوتارو مدیر تیم چوگان دختران است. او یک روز به طور تصادفی داخل رختکن است و دخترها او را پیدا می کنند، او را می بندند و مجبورش می کنند که پایانش دهد. او همچنین کلید اتاق باشگاه را گم می کند. او همه چیز را پشت سر می گذارد، حتی موانعی که در جستجوی کلید وجود دارد، و در نهایت توسط کیسه ماتوری که یکی از لباس های زیر دختر را در دست دارد دیده می شود. کیسه بسیار خوشحال به نظر می رسد که کورودا را مجبور می کند به گوشه ای برود و شلوارش را در می آورد.
خلاصه داستان: چگونه می تواند این "آموزش ویژه" در چنین موقعیت ساحلی زیبایی باشد؟ هیچ راهی وجود ندارد که این آموزش واقعی باشد.
معلوم شد که آموزش از انواع زشت بوده است و چه راهی بهتر از لباس شنای کم حجم و گرمای شدید!
خلاصه داستان: ساکورامیا سایا و هیناتا توسط کلوپ عکاسی مورد تجاوز قرار گرفتند و هر بار از آنها فیلم گرفته شد. آنها نمی توانند سرنوشت خود را بپذیرند زیرا همه افراد اطراف خود را به جان می خرند. تقدیر که همه جا پرواز می کند، هر سوراخ آنها برای تمام شب پر می شود تا زمانی که از هوش می روند.
خلاصه داستان: او که به تازگی توسط دوست دخترش رها شده است، در یک ملاقات مجدد با یک همکلاسی قدیمی برخورد می کند...
اگرچه آنها دیدگاه های کاملاً متفاوتی در مورد عشق و دوستیابی دارند ... از نظر فیزیکی کاملاً مطابقت دارند ...
خلاصه داستان: نگهداری باید هر روز انجام شود تا تمایلات جنسی او منفجر نشود. "آه بکش... کاش میتوانستم واقعاً کاری را که روی صفحهام میبینم با کسی انجام دهم..." او چارهای جز آه کشیدن ندارد زیرا شهوتش فقط در حالی افزایش مییابد که چهرههای چند دختر را تصور میکند.
همکلاسی او، و همکلاسی بالاتر او، که همچنین از او به عنوان نماد جنسی در حال راه رفتن یاد می شود و بخشی از همان کمیته است. آه دیگری می کشد. اما آن روزها به پایان می رسد که یک روز از او می پرسند: «می خواهی با من کارهای ناپسند انجام دهی؟
خلاصه داستان: آکان به خاطر آوردن یک مجله کثیف با خود به مدرسه به اوکازاکی بد می کند. در راه خانه، او نمی تواند به یاد بیاورد و عصبانی شود که چگونه اوکازاکی صفحه ای از مجله کثیف را به او نشان داد... او با کتک زدن او انتقامش را گرفت، اما هنوز ناراضی است. انگار کسی به او می خندد، یک مجله کثیف جلوی پایش ظاهر می شود. او نمی تواند به آن کشیده شود و نگاهی بیندازد. با انجام این کار، چیزی در درون او تغییر می کند و او کاری غیر منتظره انجام می دهد…
خلاصه داستان: یوشیزا کائده دانش آموز کاملی است که هر روز قبل از رفتن به کلاس به گیاهان آب می دهد و به نگهبان سلام می کند. نگهبان امنیتی، هیراگی، با عکس هایی که هر روز مخفیانه از او گرفته می شود، خودارضایی می کند. او یک دوست پسر دارد که ورزش می کند و یک دوست صمیمی به نام نیشینو یوکو. یک روز او یوکو را دید که با کارکنان امنیتی جدید، کوسودا، رابطه جنسی خشن داشت. وقتی کوسودا به پشت سرش میرود و او را میگیرد، در شوک میایستد…