خلاصه داستان: تابستون تموم میشه و بچها وارد ترم دوم میشن. با این حال، هنوز می،آیومی و یاما تکالیف تابستونی خودشونو انجام ندادن. همشم واسه اینه که کل تابستون، یاما و می هر روز مشغول بازی و سکس بودن، ولی آیا میتونن به موقع تکالیفو تحویل بدن؟
خلاصه داستان: کائده اِندو چشمه های آب گرم رو به داستان های عاشقانه، لباس های مُد و حتی مطالعه ترجیح میده. زمانی که کائده تصمیم میگیره از یک چشمه آبگرم معروف به اسم " مینه کورا" دیدن کنه، با این خیال که این چشمه فقط زنانه اس، ناگهان سه مرد مسن بهش ملحق میشن و غافلگیرش میکنند. اون که سعی میکنه خونسردیشو حفظ کنه اما...
خلاصه داستان: موریشیتا واتارو در خانوادهای بدون مادر بزرگ شد، اما در محیط تنهاییاش، سخت کار کرد و موفق شد در آکادمی معتبر اوسکی ثبتنام کند. مدرسه توسط یک کانون قدیمی بورسیه اداره می شود، که در آن نمرات دانش آموزان با ارزشیابی معلم گره خورده است، بنابراین معلمان ناگزیر به دانش آموزان آموزش دقیق می دهند. موریشیتا نمرات خوبی دارد، اما در کلاسی که همه دانش آموز ممتاز هستند، نمرات او کمتر از حد متوسط بود. معلم خصوصی اش به او شدیدا سخت گیری میکند و ...
خلاصه داستان: یک روز، پسری در حالی که او در بیرون بازی می کرد، یک چهره شبح وار را از دور می بیند - به شکل یک غول زن. او از ترس جانش به داخل خانه برگشت. پدر و مادرش تمام تلاش خود را برای محافظت از او در برابر این روح شیطانی انجام دادند. با وجود تمام تلاشهایشان، شیطان موفق شد وارد خانه شود...
خلاصه داستان: بلوغ زمانی است که بسیاری برای اولین بار به جنس مخالف علاقه مند می شوند، اما کاسوگا بیش از سایرین مورد ضربه قرار می گیرد. او چنان در افکار آلت تناسلی و توپ غرق می شود که نمرات او تحت تأثیر قرار می گیرد. بنابراین، وقتی دوست دوران کودکیاش، کوبایاشی، با او شرط میبندد که در آزمون بعدی نمره بالاتری خواهد گرفت و برنده میتواند هر چیزی را از دیگری درخواست کند، او این فرصت را میبیند که در دنیای واقعی شاهد اندام تناسلی مردانه باشد.
خلاصه داستان: قطع خواب توسط همکلاسی و همچنین دوست دوران کودکی کایتو برای فشار دادن **** باعث می شود کایتو احساس ناراحتی کند. کایتو از اربابش درخواست می کند که انتقام بگیرد و در صورت اجابت درخواست او، با تبادل****. با این حال، به همین دلیل، رابطه کایتو و لیدی را بدتر می کند
خلاصه داستان: قهرمان این بار ماکوتو است، یک دختر متوسط، اگر نگوییم با استعداد. داستان با اعتراف گرفتن او در غروب خورشید شروع می شود. او اعتراف را می پذیرد، اما همه چیز از یک بوسه در آن شب پیش نمی رود. دوست پسر تازه منصوب شده او به خانه او می رود، جایی که ما برادر خوانده اش را نشان می دهیم که از پنجره با لبخندی شیطانی به آنها نگاه می کند.
خلاصه داستان: در آینده، جایی که دیگر سکس محدودیت سنی ندارد، یک زوج جوان حلقه ازدواج خود را گم می کنند - که توسط یک فاحشه نوجوان و دوست پسرش در محله های فقیر نشین پیدا می شود. آنها میخواهند حلقه را بفروشد و از آن پول برای زندگی تازه ای استفاده کنند، اما، بنظر، کار چندان ساده ای نیست.