خلاصه داستان: شیریشی دانشجویی است که پول زیادی ندارد. او بدن فروشی کرد تا پول زیادی به دست آورد و یک گوشی هوشمند بخرد. اما شیریشی در حالی که تجارت جنسی خود را در مردان توالت انجام می داد، توسط رئیس سازمان درون مدرسه ای (که به اختصار OSIS است) به خاطر اقداماتش دستگیر شد و شیریشی را تهدید کرد که در باشگاهی که توسط رئیس OSIS اداره می شد کار کند.
خلاصه داستان: _باغچه یک مکان یا شاید حتی دنیای دیگریست که فقط به هدف پذیرش هر نوع عمل جنسی بین شرکت کنندگانش ایجاد شده، و به آنان اجازه می دهد که بدترین و تاریک ترین قسمت غرایزشان را برآورده سازند.
خلاصه داستان: کائده اِندو چشمه های آب گرم رو به داستان های عاشقانه، لباس های مُد و حتی مطالعه ترجیح میده. زمانی که کائده تصمیم میگیره از یک چشمه آبگرم معروف به اسم " مینه کورا" دیدن کنه، با این خیال که این چشمه فقط زنانه اس، ناگهان سه مرد مسن بهش ملحق میشن و غافلگیرش میکنند. اون که سعی میکنه خونسردیشو حفظ کنه اما...
خلاصه داستان: موریشیتا واتارو در خانوادهای بدون مادر بزرگ شد، اما در محیط تنهاییاش، سخت کار کرد و موفق شد در آکادمی معتبر اوسکی ثبتنام کند. مدرسه توسط یک کانون قدیمی بورسیه اداره می شود، که در آن نمرات دانش آموزان با ارزشیابی معلم گره خورده است، بنابراین معلمان ناگزیر به دانش آموزان آموزش دقیق می دهند. موریشیتا نمرات خوبی دارد، اما در کلاسی که همه دانش آموز ممتاز هستند، نمرات او کمتر از حد متوسط بود. معلم خصوصی اش به او شدیدا سخت گیری میکند و ...
خلاصه داستان: یک روز، پسری در حالی که او در بیرون بازی می کرد، یک چهره شبح وار را از دور می بیند - به شکل یک غول زن. او از ترس جانش به داخل خانه برگشت. پدر و مادرش تمام تلاش خود را برای محافظت از او در برابر این روح شیطانی انجام دادند. با وجود تمام تلاشهایشان، شیطان موفق شد وارد خانه شود...
خلاصه داستان: قهرمان این بار ماکوتو است، یک دختر متوسط، اگر نگوییم با استعداد. داستان با اعتراف گرفتن او در غروب خورشید شروع می شود. او اعتراف را می پذیرد، اما همه چیز از یک بوسه در آن شب پیش نمی رود. دوست پسر تازه منصوب شده او به خانه او می رود، جایی که ما برادر خوانده اش را نشان می دهیم که از پنجره با لبخندی شیطانی به آنها نگاه می کند.
خلاصه داستان: مدیر باشگاه بیسبال، آکان نانائو، عاشق یکی از اعضای باشگاه، شویا کاتاسه است. با این حال، موافقت باشگاه برای ممنوعیت عاشقانه باعث می شود آنها با یکدیگر کنار بیایند. سپس یک روز کارگردان «هیگاشی گو» که به آزار و اذیت جنسی مشهور است، از رابطه آنها باخبر می شود. آکان برای حفظ موقعیت خود به عنوان یک بازیکن معمولی، که شویا ناامیدانه آن را درک کرد، "دستورالعمل" ارائه شده به او را می پذیرد...