خلاصه داستان: یک دختر جوان زیبا، کوچک و معصوم که پشت مادر مجرد خود پنهان شده است. او یک زن حرفه ای است که دوست پسر ندارد و نگاهی مستقیم به زندگی دارد. آنها همسایه ای دارند که با فرارهای جنسی خود کاملاً آشکار است. او از او می خواهد که از انجام چنین رابطه جنسی بلند و نفرت انگیزی دست بردارد اما نمی تواند به خودش کمک کند تا بفهمد او چقدر برای خودش خوب است.
خلاصه داستان: کورودا کوتارو مدیر تیم چوگان دختران است. او یک روز به طور تصادفی داخل رختکن است و دخترها او را پیدا می کنند، او را می بندند و مجبورش می کنند که پایانش دهد. او همچنین کلید اتاق باشگاه را گم می کند. او همه چیز را پشت سر می گذارد، حتی موانعی که در جستجوی کلید وجود دارد، و در نهایت توسط کیسه ماتوری که یکی از لباس های زیر دختر را در دست دارد دیده می شود. کیسه بسیار خوشحال به نظر می رسد که کورودا را مجبور می کند به گوشه ای برود و شلوارش را در می آورد.
خلاصه داستان: چگونه می تواند این "آموزش ویژه" در چنین موقعیت ساحلی زیبایی باشد؟ هیچ راهی وجود ندارد که این آموزش واقعی باشد.
معلوم شد که آموزش از انواع زشت بوده است و چه راهی بهتر از لباس شنای کم حجم و گرمای شدید!
خلاصه داستان: ویروس کشنده ای که با خوردن مایع منی درمان می شود؟! به نظر می رسد یک رویا به حقیقت پیوست .... اما وقتی فقط یک مرد در کل جزیره وجود دارد و 4 دختر باید از آنها مراقبت کنند ... شروع به تلفات می کند.
خلاصه داستان: قهرمان داستان ما، اولین بار که سعی می کند با معشوق خود رابطه جنسی داشته باشد، به دلیل ضربه ای که در گذشته تجربه کرده، شکست می خورد. خواهرش و پسر عمویش به معنای واقعی کلمه بدن خود را در معرض خطر قرار دادند تا به او "درس های جنسی" بدهند و به او کمک کنند تا از ضربه روحی خود بهبود یابد. با این حال، خواهر دیگر او، واکانا، که در وهله اول ضربه روحی خود را به او وارد کرد، به مبارزه میپیوندد و درسها چیزی فراتر از درس میشود! اینجا جنگ خواهران بر سر برادر کوچکشان شروع می شود!!
خلاصه داستان: من بعد از مدتی به خانه می روم فقط برای اینکه باهاش دعوا کنم. شلخته خواهر برنزه من، مگومی، شلوارش را به صورتم میچسباند که مرا اذیت میکند... و خواهر بیگناهم، ایا، در حالی که بیدمشکش را به صورتم میچسباند، مرا آرام میکند... این همه متلک مرا به مرزم میرساند. ..
خلاصه داستان: وقتی در تمام دوران مدرسه مورد آزار و اذیت قرار گرفته اید و در نهایت راهی برای مبارزه به دست شما می رسد، چه کار می کنید؟
آیا از آن برای انتقام گرفتن از همه دختران مدرسهتان، از جمله بهترین دوست دوران کودکیتان که از شما دوری میکرد و شما را شرمنده میکرد، استفاده میکنید؟ از بدن آنها برای هر خواسته خود استفاده کنید؟
خلاصه داستان: چیزی که به عنوان یک زندگی دانشجویی عادی شروع شد، تبدیل به یک سرزمین رویایی جنون آمیز می شود که هر زنی که می شناسد، تکه ای از او را می خواهد! در نهایت او با تمام دختران مورد نظر به صورت چهار نفره قرار می گیرد و حتی نمی داند از کجا شروع کند!
خلاصه داستان: پس از یافتن یک مصنوع که به او اجازه می دهد بر ذهن دیگران تأثیر بگذارد، کاری را انجام می دهد که هر فرد منطقی دیگری انجام می دهد. از آن برای سرنگونی تاج با مجبور کردن همه زنان سلطنتی استفاده کنید تا بازیچه های او باشند.
خلاصه داستان: با شروع فصل بهار، گل ها هم شکوفه میدن، ولی یه چیز وجود داره که ملت ازش وحشت دارن. آره! فصل دردسرساز آلرژی به گرده های گل، یه بار دیگه قراره قربانیان رو آلوده کنه، ولی این دفعه، بینی اونا نیست که باد میکنه!