خلاصه داستان: یوری، یک زن متاهل، علیرغم نگرانی های شوهرش، در یک جلسه کلاسی شرکت می کند. در آنجا، او دوباره با دوست پسر سابقش تاتسوهیکو متحد می شود. در حالی که تاتسوهیکو همچنان به نوشیدن مشروب و علاقه عاشقانه به یوری ادامه می دهد، به دلیل رفتار بی دقت و عدم کنترل الکل او نگران حال او است. یوری علیرغم نگرانیاش، وقتی احساس ناراحتی میکند او را تا دستشویی همراهی میکند، اما تاتسوهیکو از فرصت استفاده میکند و سعی میکند او را اغوا کند. تاتسوهیکو وانمود می کرد که مست است و با یوری تنهاست.
خلاصه داستان: از دوران مدرسه او در مورد معلم زن خود و آنچه که دوست داشت با او انجام دهد خیال پردازی می کرد ... اندام کوچک، صورت نوزاد و دارایی هایی که به هیکل کوچک او نمی خورد. در قطاری شلوغ دستش را به سوی قربانیش دراز می کند..
خلاصه داستان: دانش آموزی شریف، ساده و پاکیزه که هیچ اطلاعی از امور بزرگسالان ندارد.
یک روز همکلاسی از او می پرسد که آیا دوست پسری دارد یا نه، و این باعث می شود که به رابطه جنسی، شهوت و فسق علاقه نشان دهد.
خلاصه داستان: پس از جست و جوی دور و دراز، دو تاجر قدیمی سرانجام دقیقاً به نوع دختر مورد نظرشان برخورد می کنند، یکی با "پنه های" عظیم. با وعده پول او را به فرارهای جنسی بی پایان دعوت می کنند!
خلاصه داستان: در حین مبارزه با یک شیطان، آزل دستگیر می شود و احمقانه است.
پس از اینکه موفق به فرار می شود، متوجه می شود که یک تاج حک شده توسط دیو روی شکم او باقی مانده است، تاجی که باعث میل جنسی سیری ناپذیر می شود...
خلاصه داستان: ایچیکا، شینجی و سرینا، بهترین دوستان از دوران کودکی، همیشه با هم بودند تا اینکه یک اتفاق عجیب باعث شد دوستی آنها به فراموشی سپرده شود. در مدرسه ای که همه آنها در آن تحصیل می کردند، گروهی به ریاست سرینا با یک هدف تشکیل شد - قلدری ایچیکا. ایچیکا که هنوز به دوستی گذشته خود اعتقاد داشت، امیدوار بود که رابطه سابق آنها دوباره برقرار شود، بنابراین تمام تحقیرها و توهین های دوستان سابقش را تحمل کرد، اما این قلدری ادامه پیدا کرد و ... ایچیکا که صبرش بالاخره به پایان رسید. سرانجام، تصمیم گرفت راهی برای بهبود وضعیت خود بیابد. به زودی دختر جوان یک فیلم ضبط شده از دوربینی که در اتاق سرینا نصب شده بود از یک فرد ناشناس دریافت می کند. حالا او چگونه میخواهد از این هدیه سرنوشت استفاده کند؟ آیا او نقشه ای برای احیای دوستی خود خواهد داشت یا انتقام تمام آنچه را که در تمام این مدت تحمل کرده است...
خلاصه داستان: با خودش گفت: "فقط این یک بار..."
به او ظلم شده و همه علیه او هستند، من فقط باید این لطف را به او بکنم.
او نمی دانست که بعد از اولین بار، او جواب نه را نمی پذیرد...
خلاصه داستان: پادشاهی صلح آمیز و مرفه اکنون به پادشاهی شهوت و فساد سقوط کرده است. از آنجایی که دو زن بالاترین رتبه در خیابانها آلوده میشوند، چیز زیادی از پادشاهی درخشانی که زمانی وجود داشت باقی نمانده است.
خلاصه داستان: او سالها با نگهبانی از خانه خود در انجام وظیفه خود پیگیر بوده است. با این حال بسیاری از شلخته های جدید به خانه او می روند و تهدید می کنند که ارث او را بگیرند.
اولین هدف اصلی باید ازدواج دختر با خانواده به امید بردن ارث او باشد. باید با او برخورد کرد
خلاصه داستان: زمان تعطیلات در جزیره کویری است! من نمی توانم صبر کنم تا آنجا در ساحل بروم!
این جزیره بسیار ارزان بود، بنابراین امیدوارم اتفاق بدی رخ ندهد...