خلاصه داستان: خواهر و برادرها هر بار با هم دعوا می کنند. آنها به قدری بد کنار می آیند که حتی در مقابل دوستان یکدیگر شروع به دعوا می کنند.
یک روز، Ritsuki با عجله در باران به خانه می آید و در ورودی به Kyouya برخورد می کند. ریتسوکی عصبانی می شود، اما با دیدن بدن بدون پیراهن و خیس کیویا یخ می زند. بدن او عضلانی بود که ریتسوکی آن را دوست داشت. وقتی ریتسوکی متوجه شد که او به کیویا خیره شده است، سعی کرد به سرعت آنجا را ترک کند، اما با کیویا برخورد کرد و پایش پیچ خورد.
کیویا با کمپرس و بانداژ وارد اتاق ریتسوکی می شود و با ورود به اتاق خواهرش برای اولین بار پس از چندین سال متوجه می شود که او از جنس مخالف است. کیویا سعی میکند قبل از پیچیدهتر شدن اوضاع، افکارش را از خود دور کند و اتاق را ترک کند، اما ریتسوکی از او میخواهد که او را ماساژ دهد. کیویا با اکراه تصمیم می گیرد به دلیل احساس گناه به خاطر آسیب رساندن به او به درخواست او عمل کند، اما در حین ماساژ دادن او متوجه این موضوع می شود... که بدن خواهرش همان چیزی است که او دوست دارد.
خلاصه داستان: هاروکا میاما هیرو، پسر بهترین دوستش را به عنوان عضوی از خانواده خود می بیند. با این حال، وقتی هیرو به عشق خود اعتراف می کند و هاروکا را در حالی که شوهر دومی در یک سفر کاری است، اغوا می کند، همه چیز پیچیده می شود. هاروکا با دانستن اینکه کاری که آنها انجام می دهند اشتباه است، تا جایی که می تواند سعی می کند بدون آسیب رساندن به او، او را رد کند، اما در نهایت تسلیم می شود.
خلاصه داستان: یک دختر جوان زیبا، کوچک و معصوم که پشت مادر مجرد خود پنهان شده است. او یک زن حرفه ای است که دوست پسر ندارد و نگاهی مستقیم به زندگی دارد. آنها همسایه ای دارند که با فرارهای جنسی خود کاملاً آشکار است. او از او می خواهد که از انجام چنین رابطه جنسی بلند و نفرت انگیزی دست بردارد اما نمی تواند به خودش کمک کند تا بفهمد او چقدر برای خودش خوب است.
خلاصه داستان: تابستان، خورشید، آفتاب! بالاخره تعطیلات تابستانی فرا رسید و قهرمان داستان از آن لذت می برد... اصلاً؟! او ترجیح می دهد به جای بیرون رفتن در هوای تازه، اوقات فراغت خود را در آپارتمان خود به سکونت سپری کند. اما همه چیز با یک تماس تلفنی تغییر می کند! یکی از آشنایان قدیمی از او می پرسد که آیا می تواند از دخترش هازوکی مراقبت کند، زیرا او دوست دارد با شوهرش به مسافرت برود. چون هر چیزی بهتر از تنها نشستن در خانه است، بلافاصله به راه می افتد. اما هازوکی در چند سال اخیر تغییرات زیادی کرده است. او بزرگتر شده است ... و سینه هایش هم همینطور!
(منبع: aniSearch)
خلاصه داستان: یک دانش آموز افتخاری جدی "چیزورو شینا" به دلیل اینکه حیوان خانگی معلمی بود توسط همکلاسی هایش طرد شد، اما هر زمان که با معلم مورد علاقه اش برخورد کرد که او عمیقاً آن را تحسین می کرد، هیچ یک از اینها مهم نبود...
خلاصه داستان: «Love-chan»، یک گیمر و پخش کننده، با کاهش بازدیدها مواجه است. به دنبال توصیه یکی از دوستان، او تصمیم میگیرد تا قسمتی از بدن خود را برای جذب مخاطبان بیشتر نشان دهد و در نتیجه تعداد بازدیدها و فالوورها افزایش پیدا میکند. با وجود اخطار دوستش در مورد خطرات احتمالی، "Love-chan" پیش می رود و با طرفداران خود در یک کارائوکه ملاقات می کند تا موفقیت خود را جشن بگیرد. در طول قرار، "Love-chan" توسط یک مرد بد در مقابل طرفدارانش مواد مخدر می گیرد و به یک هتل عشق برده می شود تا لعنت کند.
خلاصه داستان: قسمت 1: یک همسر ناگهان با یک شعله قدیمی روبرو می شود و به نظر نمی رسد به خودش کمک کند.
قسمت 2: در حالی که شوهرش در یک سفر کاری طولانی دور است، تنها مردی که در خانه باقی مانده است که می تواند خودش را با آن راضی کند، پسرش است... و شاید دوستش.
خلاصه داستان: موراماتای مهربان رازی را در خود دارد که هیچ کس در محل کارش نمی داند. به دنبال اشتباه دیگری که توسط زیردستانش کاجی مرتکب شد، آن دو از محل کار خارج می شوند تا یک شب بدون استرس را با نوشیدن مشروب سپری کنند. به دلیل اینکه سالن همیشگی آنها برای شب بسته است، به پیشنهاد موراماتا، این زوج اداری به آپارتمان او می روند.
موراماتا در حالی که در خانه خود راحت است، "حماقت جوانی" خود را به کاجی نشان می دهد و آن دو متوجه لذت هایی می شوند که راز موراماتا در خود نهفته است. این دو که در شهوت پیچیده شده اند، به درک اینکه چقدر می توان از طریق اعتماد به نفس مشترک، یک ارتباط قدرتمند ایجاد کرد، نزدیک تر شد. آیا کاجی می تواند این اطلاعات طبقه بندی شده را بین آن دو نگه دارد، یا اینکه اخبار مانند آتش سوزی در اطراف دفتر پخش می شود؟
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: مربی میانسالی که شاگرد بسیار جذاب و ورزشکارش با رفتار وحشتناکی مواجه شده بود، ناگهان با نوعی بیماری مرموز به زمین میخورد.
پس از بهبودی متوجه می شود که قدرت دیوانه کننده جدیدی دارد، او می تواند با صدای خود مردم را کنترل کند! وقت آن است که انتقام خود را از دانش آموز بداخلاقش به بهترین شکل ممکن بگیرد