خلاصه داستان: زمان تعطیلات در جزیره کویری است! من نمی توانم صبر کنم تا آنجا در ساحل بروم!
این جزیره بسیار ارزان بود، بنابراین امیدوارم اتفاق بدی رخ ندهد...
خلاصه داستان: ارین مزدوری است که زمانی در آستانه مرگ بود، اما توسط شب روح یک روح شمشیر نجات یافت. از آن به بعد آنها با هم سفر می کنند، این داستان این دو است.
خلاصه داستان: شهرت و ثروت در انتظار کسانی است که به اندازه کافی شجاع هستند تا در بخش های دورافتاده سیاره سرمایه گذاری کنند. این مناطق پر از هیولا که عمدتاً خالی از سکنه و پوشیده از جنگل های انبوه هستند، در سنگ معدنی مرموز به نام Nova Stone فراوان هستند. سنگ مورد علاقه سرشار از انرژی است، و کسانی که در شکار خود موفق می شوند، ناچارند مقادیر ناپسندی از ثروت را به دست آورند. با این حال، مرز مکان وحشتناکی است. تنها کسانی که می توانند از ویرانی قریب الوقوع سکونتگاه های انسانی جلوگیری کنند، شکارچیان هستند. از آنجایی که اسلحههای آنها با نیروی Nova Stone قادر به غلبه بر جانوران هستند، این روحهای شجاع وظیفه حفاظت از شهرهای بیدفاع را دارند.
اریکا امبر که در جوانی یتیم شده بود توسط یک شکارچی به دام افتاد و به عنوان جانشین او بزرگ شد. با این حال، او یک انسان معمولی نیست. اصل و نسب الف های او برای اریکا در تمام زندگی اش یک راز باقی مانده است. او با امید به کشف بیشتر در مورد اجداد خود، به اعماق جنگل های ناشناخته می رود و تمدن را پشت سر می گذارد. اما قبل از عزیمت، او تصمیم می گیرد برای آخرین بار ازول - پسر یک شکارچی که اخیراً مرده - ملاقات کند. در یک صحبت صمیمانه، پسر نشان می دهد که شکارچی را تحسین می کند و عمیقاً عاشق او است. با بخت و اقبال، این احساس متقابل است، و خاطره عشقبازی پرشور که در پی میآید احتمالاً اریکا را در طول شبهای طولانی و سرد در طول سفرش گرم نگه میدارد.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: انگار یک دیو در درونش بیدار شد. قدرتی که در زندگی قبلی داشت به یکباره به او بازگشت.
حالا برای بازگشت به دخترانی که او را تحقیر کردند تنها راهی که او می داند.
خلاصه داستان: چه وضعیت مسخره ای، باید هر 3 ساعت جق بزنه وگرنه تخماش منفجر میشه؟ این کسشعره."
"یعنی چی با دو دست شکسته اومده... توقع داری من ازش مراقبت کنم؟"
خلاصه داستان: شونتارو یک معتاد متوسط به پورن دبیرستان است. تمایلات جنسی او به سمت خواهران کوچکترش معطوف می شود که او عمیقاً آنها را به گونه ای می ستاید که هیچ برادر بزرگتری نباید آن را دوست داشته باشد. او حتی به دزدیدن لباسهای زیرشان متوسل میشود و خودش را به آن راضی میکند، که بهخاطر آن عمیقاً او را تحقیر میکنند. تنها آرزوی او داشتن یک خواهر بزرگتر دلسوز و مهربان است که کاملاً برعکس خواهر و برادرهای پست او باشد.
پس از یکی از این جلسات با شلوار زنان جوان، شونتارو یک بازی ویدئویی مرموز جدید را در رایانه خود می بیند. اگرچه او هرگز به یاد نمی آورد که آن را دانلود کرده باشد، عنوان "تجربه هفته ای خواهر بزرگتر" بیش از حد جذاب به نظر می رسد که نمی توان آن را منتقل کرد. در حالی که بازی به ظاهر شروع نمی شود، روز بعد او خود را به اندازه یک بچه 11 ساله کوچک می بیند.
هنگامی که خواهرانش او را کشف می کنند، او خود را به عنوان دوست اینترنتی شونتارو Koharu معرفی می کند - و دختران بلافاصله به خاطر ظاهر دوست داشتنی و معصوم او سر به پا می شوند. کوهارو به سرعت از این موقعیت سوء استفاده می کند و خود را تحت مراقبت مهربانانه خواهران غافل و بزرگتر خود قرار می دهد.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: او با نفرین سینه های بزرگی به دنیا آمد که بدون توجه به هر اتفاقی دائماً شیر می خورند و همیشه نسبت به آنها احساس ناامنی می کرد... تا اینکه با همکلاسی خاصی آشنا شد که برای مشکلش برنامه هایی در سر داشت.
خلاصه داستان: یویی و کو بیش از آنچه که کسی به یاد داشته باشد با هم دوست دوران کودکی بوده است. وقتی بالغ شدند عاشق هم شدند. آنها نمی توانستند دست خود را از یکدیگر دور نگه دارند، تقریباً در هر مکان قابل تصور، از جمله در مدرسه، رابطه جنسی داشتند.
متأسفانه برای آنها، مسئول دوربین های مدرسه تصمیم به سیاه نمایی از آنها گرفت.
اکنون یوی چارهای جز اطاعت از معلمش ندارد وگرنه اجازه میدهد ویدیوها به صورت ویروسی پخش شوند. با این حال او کم کم به معلمش معتاد می شود.