خلاصه داستان: میکی دختر گستاخ و به شدت متوهم: من هرگز اشتباه نمی کنم.
یوشیهیرو به یکی از فروشگاه های شریک که قبلاً سه بار مدیر را تغییر داده است به عنوان کمک فوری فرستاده می شود. او سعی می کند مانند مدیر باشد و به میکی، دانش آموز دبیرستانی که در آنجا کار می کند، کمک می کند. برخلاف یوی عوضی و شیوری شلخته، میکی کمی بالغ تر است. او در حالی که به یوشیهیرو نگاه میکند، میگوید: «آیا میتوانی حتی کار خود را به درستی انجام دهی؟ حسگرهایش خاموش می شوند و چوب تنبیهش واکنش نشان می دهد. "نگاه های کثیف شما و استفاده از آموزش به عنوان بهانه ای برای لمس من، آزار جنسی است و من شما را به دفتر مرکزی گزارش داده ام." یوشیهیرو می گوید که او بیش از حد هوشیار است و آزار جنسی او در سطح دیگری است. او از چوب تنبیه خود استفاده می کند تا اندام های او را که بی دفاع هستند خراب کند…