خلاصه داستان: قهرمان داستان ما یک پزشک تازه فارغ التحصیل است که در دوران مدرسه به عنوان کارآموز او با سالمندش دوباره متحد شد. تنها کاری که او تا به حال انجام داده است این است که او را تعقیب کند، همانطور که او پیشرفت کرد، حتی شروع به تمرین خودش کرد. همه چیز در این بیمارستان چه خواهد شد؟
خلاصه داستان: آندو آینا دختری فعال است که دوست دارد معلم اتاق خانه اش، تاناکا را مسخره کند. آینه از او می پرسد که آیا او یک روز باکره است و او تصمیم می گیرد باکره او را بگیرد. و به این ترتیب، او توسط دختری که بسیار کوچکتر از او است گرفته می شود…
خلاصه داستان: هیچ چیز خاصی در مورد تاکاشی کومیا وجود ندارد، به جز نامادری و خواهر ناتنی روسی فوق العاده داغ او. خانواده کومیا اکنون مملو از زنان شهوتپسند و شهوانی است: یوریا، نامادری شهوتپسند او با گذشتهای از مدلینگ، آنا، خواهر بزرگتر کوشا اما سرکوبشدهاش و رینا، خواهر کوچکتر وحشی اما پنهانی مازوخیست او. تاکاشی پس از اینکه متوجه شد زندگی مخفی آنها پر از بازی های شیطنت آمیز و سکس آخر شب با غریبه ها است، به باج گیری متوسل می شود. حالا او مصمم است با جلب رضایت همه زنان شلخته ساکن خانه اش، حتی پس از بازگشت پدر به خانه، پیوندهای خانوادگی را تقویت کند.
خلاصه داستان: خواهرش پس از مشکلاتی که با شوهر شرورش داشت، به همراه کوچکترین فرزندش به خانه خانوادگی شان نقل مکان کرد. او عادت داشت که جوانانش را همه جا بیرون بگذارد و سرانجام یک شب در حالی که هر دو مست بودند، او حرکت خود را انجام داد.
به نظر می رسد شوهرش باید کمی صبر کند تا بتواند بچه های دیگری داشته باشد!
خلاصه داستان: سه دختر دیوانه ناناشی هستند، یک پسر عبوس سر کلاس! وسوسه های دختران "بی گناه" ناناشی را که هیچ مصونیتی در برابر دختران ندارد، در حالت سردرگمی و برانگیختگی قرار می دهد!
خلاصه داستان: یک برنامه دولتی ویژه برای مقابله با کاهش نرخ زاد و ولد نژادهای نیمه انسانی که به دلیل کمبود اعضای مرد رنج می برند، معرفی شده است. از طریق یک به اصطلاح «سیستم کمک»، انسانهایی که بهطور تصادفی انتخاب میشوند باید با شرکای تعیینشده جفت شوند - اعم از جن، آژیر یا حتی اژدها.
Iris Thea Eaderlindt، شاهزاده خانم الف که به خاطر ذهن باز و نگرش دوستانه اش نسبت به انسان ها شهرت دارد، به آکادمی متروپولیتن آرک منتقل می شود. به طور تصادفی معلم جدید او به عنوان شریک جفت گیری او انتخاب شده است. او که مضطرب و در عین حال مصمم به انجام وظیفه اش در تامین آینده نژادش است، شروع به شرکت در فعالیت های جنسی با او می کند. در کمال تعجب، آیریس متوجه میشود که اجداد شریک زندگیاش اورکها بودهاند که به دلیل قدرت جنسی خارقالعادهشان شناخته شدهاند.
از آنجایی که تعداد بیشتری از دانشآموزان نیمهانسان به کلاس میپیوندند و از "کار جانبی" معلم خود مطلع میشوند، برای آیریس سختتر میشود که توجه همسرش را فقط به خود جلب کند.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: خواهر و برادرها هر بار با هم دعوا می کنند. آنها به قدری بد کنار می آیند که حتی در مقابل دوستان یکدیگر شروع به دعوا می کنند.
یک روز، Ritsuki با عجله در باران به خانه می آید و در ورودی به Kyouya برخورد می کند. ریتسوکی عصبانی می شود، اما با دیدن بدن بدون پیراهن و خیس کیویا یخ می زند. بدن او عضلانی بود که ریتسوکی آن را دوست داشت. وقتی ریتسوکی متوجه شد که او به کیویا خیره شده است، سعی کرد به سرعت آنجا را ترک کند، اما با کیویا برخورد کرد و پایش پیچ خورد.
کیویا با کمپرس و بانداژ وارد اتاق ریتسوکی می شود و با ورود به اتاق خواهرش برای اولین بار پس از چندین سال متوجه می شود که او از جنس مخالف است. کیویا سعی میکند قبل از پیچیدهتر شدن اوضاع، افکارش را از خود دور کند و اتاق را ترک کند، اما ریتسوکی از او میخواهد که او را ماساژ دهد. کیویا با اکراه تصمیم می گیرد به دلیل احساس گناه به خاطر آسیب رساندن به او به درخواست او عمل کند، اما در حین ماساژ دادن او متوجه این موضوع می شود... که بدن خواهرش همان چیزی است که او دوست دارد.